کد مطلب:304366 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:315

چرا همه ستایشها ویژه خداوند است؟
چرا همه ستایشها مخصوص خداوند است؟ به تعبیر دقیق تر، چرا تنها خداوند سزاوار ستایش است؟ حُسن و زیبایی و كمال و جلال هر چیزی، برگرفته از حسن و زیبایی و كمال آفریننده آن است. خدای تعالی، كامل و زیبای مطلق است؛ بدین معنا كه از هر نقص و عیبی پاكیزه است. بر این اساس، كار او (آفرینش)، كاری است كارستان، زیبا و كامل، در حدّی كه زیباتر و كامل تر از آن ممكن نیست. پیش از این گذشت كه هستی، جلوه جمال و جلال اوست و هر فاعلی برحسب شاكله خود عمل می كند.

قُلْ كُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاكِلَتِهِ. [1] هركس بر حسب ساختار خود عمل می كند.

بنابراین، همچنان كه، حسن و زیبایی، ویژه او و از آثار و جلوه های اوست، همه ستایشها نیز تنها از آنِ اوست: «الحمدُ للَّه». از امام صادق(ع) روایت شده كه امام باقر(ع) فرمود: «الحمد للَّه»؛ سپس به دنبال ستایش خود فرمود:

ما تَرَكْتُ وَ لا اَبْقَیْتُ شَیْئاً، جَعَلْتُ جَمیعَ اَنواعِ الْمَحامِدِ للَّهِ - عزَّ وَ جَلَّ -، فَما مِنْ حَمْدٍ اِلّا وَ هُوَ داخِلٌ فیما قُلْتُ. [2] چیزی را در ستایش خداوند، باقی نگذاشتم. همه ستایشها را ویژه خدای عزیز و بزرگ قرار دادم. بنابراین، ستایشی نیست، مگر اینكه حاوی آن (الحمد للَّه) است.

همچنین واژه «اللَّه» با توجّه به ریشه و اساس اشتقاق آن، موجبات این اختصاص را داراست؛ زیرا بنا به گفته مفسّران، اگر «اللَّه» برگرفته از «اُلُوهیَّت» و «تألّه» باشد، به معنای عبادت و تعبّد است؛ یعنی «اللَّه»، معبود یگانه و بی رقیب و حقّی است كه سزاوار پرستش است. و اگر برگرفته از «وَلَهَ» به معنای «تحیّر» باشد، بدین معناست كه خداوند، حقیقتی است كه عقل و خرد در برابر عظمت و هیبت و منزلت او، سرگشته و حیران است و نه تنها عمق اندیشه را به كنه او راه نیست؛ بلكه در معرض شهود و رؤیت هیچ صاحبدلی نیز نمی باشد. در دعای اوّل صحیفه مبارك امام ساجدان آمده است:

اَلَّذی قَصُرَتْ عَنْ رُؤیَتِهِ اَبْصارُ النّاظِرینَ وَعَجَزَتْ عَنْ نَعتِهِ اَوهامُ الْواصِفینَ. خدایی كه دیده های بینندگان از دیدنش فرو مانده و اندیشه های توصیف كنندگان از وصفش عاجز شده اند.

امام عارفان، علی(ع) در خطبه نخست نهج البلاغه می فرماید: «لا یبلغ مدحته القائلون؛ گویندگان و ستایشگران، نمی توانند او را چنانكه شایسته است، بستایند»؛ چرا كه: «و لا یناله غوص الفطن؛ اندیشه های ظریف و عمیق، كنه او را درنمی یابند». و امام عابدان در مقام مناجات و در كنار روضه منوّر پیشتاز صاحبدلان، علی(ع) چه زیبا سروده:

اَللّهُمَ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتینَ اِلَیْكَ و الِهَةٌ... وَ اَفْئِدَةَ العارِفینَ مِنْكَ فازِعَةٌ. بارالها! دلهای آرمیدگان به سویت (فروتنان در حضورت) واله و حیران اند... و دلهای عارفان كه به اخگر هیبت جلالت سوخته است، هراسان.


آن نه رویی است كه من وصف جمالش دانم

این حدیث از دگری پرس كه من حیرانم


آن عجب نیست كه سرگشته بود طالب دوست

عجب این است كه من واصل و سرگردانم


و اگر «اللَّه» از مادّه «لاهُ» به معنای «اِحتَجَبَ» باشد، بدین معناست كه حقیقت حق، مستور در حجابهای نورانی و ظلمانی است كه اوهام و افكار آدمیان را بدان جا راه نیست:


اِنَّ لِلَّهِ اَلْفَ حجابٍ مِنْ نُورٍ و ظُلْمَةٍ لو كُشِفَتْ، لَاَحْرَقَتْ سُبُحاتُ وَجْهِهِ دُونَهُ. [3] همانا خداوند را هفتاد هزار حجاب است از نور و ظلمت. اگر آن حجابها كنار روند، سُبُحاتِ روی او (جلال و عظمت خداوند)، ماسوا را خواهد سوخت.


هیچ دانایی كمال او ندید

هیچ بینایی جمال او ندید


در كمالش آفرینش ره نیافت

دانش از پی رفت و بینش ره نیافت


قِسم خلقان زان جمال و زان كمال

هست اگر برهم نهی مشتی خیال


و در صورتی كه «اللَّه» از «اَلَهْتُ اِلی فُلانٍ» به معنای «فَزَعْتُ اِلَیه» باشد، بدین مفهوم است كه خداوند، پناهگاه و امیدِ آفریده هاست. از امام حسن عسكری(ع) روایت شده است:

اللَّه هُوَ الَّذی یَتَألَّهُ اِلَیْهِ فِی الْحَوائِجِ وَالشّدائِد كُلُّ مَخْلُوقٍ عْندَ انْقِطاعِ الرّجا مِنْ كُلِّ مَنْ دُونَهُ وَتَقَطَّعَ الْاَسْبابُ مِنْ جَمیعِ ما سِواهُ. [4] اللَّه، آن حقیقتی است كه همه آفریده ها، به ویژه انسان، به هنگام نیازمندی ها و سختی ها و در شرایطی كه همه امیدها از هر چه غیر اوست، بریده گشت و همه سببها درهم ریخته شد، به او روی می آورند و سر بر آستان او می سایند و از او مدد می خواهند.

در مقام راز و نیاز می خوانیم: یا مَنْ اِلَیهِ یَفْزَعُ الْمُذْنِبوُنَ [5] ؛ ای كسی كه گناهكاران، بدو پناه برند.


و اگر «اللَّه» مشتق از «اَلَهْتُ اِلَیْه» به معنای «سَكَنْتُ اِلَیْه» باشد، مقصود این است كه خلق، ذهن و دلشان با نام و یاد او آرام می گیرد و جانها با توجّه به او آسایش می یابند و با او انس می گیرند [6] و در پرتو موهبت انس، در محضر قرب او به سر می برند و ندای دلكَش و دل انگیز معبود و مأمن خود را از هر موجودی می شنوند كه همگی در التجا و التماس و تضرّع اند. نه تنها انسان، بلكه از سایه های بی جان گرفته تا فرشتگان و هرچه جز اوست، جملگی بر آستانه معبود، معتكف و به تسبیح و ستایش او نشسته اند و چهره بر عرصه عبودیت می سایند:


وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ. [7] چهره ها در برابر خداوند زنده بسیار پایدار فروتن شوند.

در سوره نحل، آمده است:

اَوَلَمْ یَرَوْا اِلی ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ءٍ یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَن الْیَمینِ وَالشَّمائِلِ سُجَّدَاً للَّهِِ وَ هُمْ داخِرُونَ. وَ للَّهِِ یَسْجُدُ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَالْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لایَسْتَكْبِرُونَ. یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤمَرُونَ [8] .

آیا به چیزهایی كه خدا آفریده است، ننگریسته اند كه [چگونه سایه هایشان از راست و از چپ می گردد و برای خدا در حال فروتنی، سر بر خاك می سایند؟ و آنچه در آسمانها و زمین از جنبدگان و فرشتگان است، برای خدا سجده می كنند و تكبّر نمی ورزند. از پروردگارشان كه حاكم بر آنهاست، می ترسند و آنچه را مأمورند، انجام می دهند.

حاصل آنچه گفته شد، این است كه حمد و ستایش، ویژه حقیقت یگانه و بی نیاز و بی همتایی است كه تصوّرش بیرون از ادراك بشر است و عقلهای تیزگام در راه شناسایی او حیران، و دلها به یاد او آرام، و جانها در محضر قرب او در آسایش اند و تمام موجودات در درماندگی ها بدو پناه می برند و از او كمك می خواهند. «علی ما انعم»، در جمله «الحمد للَّه علی ما اَنعم»، استدلالی است بر این اختصاص كه همه ستایشها برای خداوند است. توضیح این نكته نیز ضروری است كه اگر «ما» در «الحمد للَّه علی ما اَنعم» به معنای مصدری باشد، قالب جمله: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ عَلی اِنعامِهِ» خواهد بود؛ و بر این اساس، ستایش در برابر «اِنعام» كه فعل خداوند است، انجام گرفته است. به تعبیر دقیق تر، اِنعام (نعمت دادن) كه وصف فعلی خداوند است، مورد ستایش ستایشگر قرار گرفته است و این گونه ستودن در قرآن آمده است: در سوره حمد كه در ستایش و توصیف پروردگار متعال است، آمده:

«اَلْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ».

در این سوره ربوبیّت الهی كه از صفات فعل است، مورد ستایش واقع شده است؛ بدین معنا كه حمد در برابر كامل مطلق است. و در آغاز سوره فاطر، آمده است:

اَلْحَمْدُ للَّهِِ فاطِرِ السّمواتِ وَالْاَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً. ستایش ْ خدای را كه پدید آورنده آسمانها و زمین است و فرشتگان را پیام آورنده قرار داده است.

در این آیه، فاطر و جاعل بودن كه صفت فعل است، مورد ستایش واقع شده است و در آیه 9 و 10 سوره یونس نیز از زبان بهشتیان، خداوند بر وصف ربوبیّت ستوده شده است.

و اگر «ما»، موصول باشد، ستایش در برابر نعمتها خواهد بود. در آغاز سوره انعام، آمده است:

اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذی خَلَقَ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ وجَعَلَ الظُّلُماتِ وَالنُّورَ. ستایش ْ خدای را كه آسمانها و زمین را آفرید، و تاریكی ها و روشنایی را پدید آورد.

و در سوره اعراف، از زبان بهشتیان آمده است:

اَلْحَمدُ للَّهِِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا اَنْ هَدانَا اللَّهُ. [9] ستایش ْ خدایی را كه ما را بدین راه هدایت فرمود، و اگر خدا ما را هدایت نمی كرد، ما خود هدایت نمی یافتیم.

با توجّه به هر دو معنا در لفظ «ما»، دختر بزرگوار پیامبر(ص) با تعبیری زیبا و جامع، سخن خود را با ستایش خداوند آغاز كرده است؛ زیرا فاطمه(س)، پرورده مكتبی است كه خداوند، اساس و شالوده آن را بر حمد و ستایش برنهاده است. آن حضرت، معبود خویش را ستوده؛ چرا كه كامل مطلق و كمال صرف ْ تنهااوست: وَللَّهِ الْاَسْماء الحُسْنی [10] ؛ خداوند رانیكوترین نام هاست و نیز در برابر شكر نعمت به ستایش برخاسته؛ زیرا كه مُنْعِم مطلق، تنها خداست: ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه [11] ؛ هر نعمتی دارید، از خداوند است.


[1] سوره اسراء، آيه 84.

[2] البيان، ص 485.

[3] عالم بسوزد از سبحات جلال من

از روي لطف اگر به جهان باز ننگرم.

[4] التوحيد، ص 231.

[5] دعاي جوشن كبير.

[6] هيچ كُنجي پي دَد و بي دام نيست

جز بخلوتگاه حق آرام نيست.

[7] سوره طه، آيه 111.

[8] سوره نحل، آيه 48 - 50.

[9] سوره اعراف، آيه 43.

[10] سوره اعراف، آيه 180.

[11] سوره نحل، آيه 53.